ترجمه مقاله

اعشم

لغت‌نامه دهخدا

اعشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ) هر دو رنگ که با هم آمیخته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر دو رنگ آمیخته شده با هم . (از اقرب الموارد). || شبکور جهت پیری . (منتهی الارب ). شبکور از جهت پیری . (ناظم الاطباء). کلانسال شده از جهت پیری . کسی که از جهت پیری کلانسال شده و پشت وی کمان شده باشد. ج ، عُشم . (از متن اللغة). کسی است که خشک شده از پیری . (شرح قاموس ). || درخت خشک شده از گرد و غبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختی که از گرد و غبار گرفتن خشک شده باشد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله