ترجمه مقاله

اعفاف

لغت‌نامه دهخدا

اعفاف . [ اِ ] (ع مص ) باقی ماندن شیر در پستان گوسپند بعد مکیدن بچه ٔ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باقیمانده در پستان گوسفند ماندن پس از مکیده شدن آن . (از اقرب الموارد). || پارسا گردانیدن و بازداشتن کسی را از حرام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عفیف گردانیدن خدا کسی را. (از اقرب الموارد). عفیف گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پارساگردانیدن و بازگردانیدن کسی را از حرام . (آنندراج ).نهفت نیاز گردانیدن . (المصادر زوزنی ). || در اصطلاح علماء معانی و بیان ، یکی از صنایع بدیعی است که آنرا لزوم مالایلزم نیز گویند و آن چنان است که از بهر آرایش سخن چیزی را تکلف کنند که لازم نباشد وسخن بی آن درست و تمام بود، چنانکه در آخر اسجاع و ابیات پیش از حرف روی یا ردیف حرفی را التزام کنند که اگر نکنند هیچ زیان ندارد، چنانکه در ابیات زیر:
سهم تو در زمین کشیده سپاه
قدر تو بر فلک نهاده قدم
ناصح ملک تو قرین طرب
حاسد صدر تو ندیم ندم .

(از نفایس الفنون ).


ترجمه مقاله