ترجمه مقاله

اعقاد

لغت‌نامه دهخدا

اعقاد. [ اِ ] (ع مص ) جوشانیده درشت و سطبر نمودن چیزی را. قال الکسائی : یقال للقطران و الرب و نحوه : اعقدته حتی تعقد. (منتهی الارب ). در جوشانیدن ستبر نمودن چیزی را. (ناظم الاطباء). جوشانیده درست و سطبر نمودن چیزی را. (آنندراج ). ستبر گردانیدن دارو و آنچه بدو ماند. (مصادر زوزنی ). ستبر گردانیدن مایع. (تاج المصادر بیهقی ). جوشانیده درشت و سطبر کردن از چیزی ، چون رب قطران . (یادداشت بخط مؤلف ). جوشانیدن عسل و رب و نظایر آن تا غلیظشود. (از اقرب الموارد). تَعقید. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله