ترجمه مقاله

اعلاز

لغت‌نامه دهخدا

اعلاز. [ اِ ] (ع مص ) عاجز گردانیدن : اعلزه اعلازاً؛ عاجز گردانید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بعجز آوردن کسی را. (از اقرب الموارد). || بی آرام ساختن درد کسی . (از اقرب الموارد). یقال : اعلزه الوجع فعلز؛ یعنی تفته و بی آرام کرد او را درد پس بی آرام شد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله