ترجمه مقاله

اغتلال

لغت‌نامه دهخدا

اغتلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تشنه گردیدن . || سیر نخوردن گوسپند آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیراب ناشدن شتر: اغتل البعیر؛ لم یقض ریه . غلّة. (از اقرب الموارد). || شراب خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوشیدن شراب : اغتل الشراب ؛ شربه . (از اقرب الموارد). || جامه پوشیدن زیر جامه ٔ دیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لباسی زیر لباس دیگر پوشیدن : اغتل الثوب ؛ لبسه تحت الثیاب . (از اقرب الموارد). || غلل زده گردیدن گوسپند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیماری غَلَل و غَلالَة پیدا کردن گوسفند: اغتل الغنم ؛ اخذها داء الغلل و الغلالة. (از اقرب الموارد). || غالیه مالیدن خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوشبوی ساختن با غالیه : اغتل فلان بالغالیه ؛ تطیب بها. (از اقرب الموارد). || برگرفتن غلات مزرعه را: اغتل الضیعة؛ اخذ غلتها. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله