ترجمه مقاله

اغر

لغت‌نامه دهخدا

اغر. [ اَ غ َرر ] (اِخ ) معروف به این لقب عبداﷲبن ابی عبداﷲ الاغر است . او را بجهت سپیدی روی به این لقب خواندند. او از مردم مدینه بود و مالک از وی روایت کرد. (از لباب الانساب ). || مؤلف منتهی الارب آرد: و اغر غفاری و اغر جهنی و اغر مزنی ، صحابیان اند یا هر سه نام یک کس است یا هر دو آخر مر یک را. و نیز اغر نام دو کس از تابعی و نام جماعتی از محدثان است . (منتهی الارب ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. || نام اسب ضُبیعةبن حارث و عمربن ابی ربیعه و شدادبن معاویةبن ثور بکائی [ بدون تشدید است ] و عمروبن ناسی کنانی (در تاج العروس عمروبن ناسی آمده ) و طریف بن تمیم عنبری و مالک بن حمار (در تاج العروس مالک بن حماد) و بلعادبن قیس کنعانی و یزیدبن سنان مری و اشعری جُعفی . تاج العروس می افزاید: اغر، نام اسب بنی جعدةبن کعب بن ربیعه . و شارح گوید:در لسان نام فرس طریف بن تمیم را غراء آورده و کذلک اسب بنی جعل و هو من ولد الحرون و فیه یقول العجلی :
اغر من خیل بنی میمون

بین الجمیلیات و الحرون . (از تاج العروس ).


ترجمه مقاله