ترجمه مقاله

اغفاء

لغت‌نامه دهخدا

اغفاء. [ اِ ] (ع مص ) غفا از گندم دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن گندم از غفا:اغفی فلان الطعام ؛ نقاه من الغفی . (از اقرب الموارد). به این معنی یایی است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بسیار سبوس گردیدن گندم . و گفته اند فراوان بودن بلایه و ردی آن : اغفی الطعام ؛ کثرت نخالته و قیل نفایته . (از اقرب الموارد). به این معنی نیز یایی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بر غفا خفتن که کاه گندم باشد یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). در خرمنگاه بر روی کاه خوابیدن : اغفی الرجل اغفاءً؛ نام علی الغفاء فی بیدره ». (از اقرب الموارد). به این معنی یایی است . (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بخواب شدن و خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بخواب شدن و گفته اند: چرت زدن ، و بخواب سبک رفتن نیز گفته اند: اغفی الرجل اغفاءً؛ نام . و قیل : نعس و قیل نام نومة خفیفة. (از اقرب الموارد). تقول : «هذا الذ من اغفاءة الفجر». و قال ابن السکیت و غیره : و لایقال غفوت . و قال الازهری : «کلام العرب اغفیت و قل ما یقال غفوت ». (اقرب الموارد). خفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله