ترجمه مقاله

افحج

لغت‌نامه دهخدا

افحج . [ اَ ح َ ] (ع ص ) آنکه پیش پاها نزدیک گذارد و پاشنه ها دور در رفتار. (منتهی الارب ). آنکه دررفتار پیش پاها را نزدیک گذارد و پاشنه ها دور. (ناظم الاطباء). آنکه رانهاش از یکدیگر دور بود و سر پای نزدیک . (تاج المصادر بیهقی ). که رانش یکی از دیگر دور بود. (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه پاشنه هایش بیکدیگرنزدیک باشد و ساقها دور و بزرگ . (المصادر زوزنی ).
ترجمه مقاله