ترجمه مقاله

افراع

لغت‌نامه دهخدا

افراع . [ اِ ] (ع مص ) خون ولادت یا خون نخستین حیض دیدن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گرفتن قوم مهتر خود را. و بدین معنی بصیغه ٔ مجهول استعمال میشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از بالای کوه فرود آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بشیب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بکسی و بجائی فرود آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بکسی فرود آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ذبح کردن فرع که بچه ٔ نخستین شتر و گوسپند است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرع آوردن شترمادگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرع آوردن ماده شتر. (ناظم الاطباء). || خداوند شتران فرع آور شدن . || بطلب آب و علف رفتن پیش از قوم . || گرد گردیدن به هر جای و دانستن خبر آن . || خون آلود کردن لگام دهن اسب را. || آغاز کردن کاری و سخنی را. || دوشیزگی بردن عروس را. || تیمار و کفالت اهل خود کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تباهی انداختن کفتار در گوسپندان و خون آلود گردانیدن آنها را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله