افرسب
لغتنامه دهخدا
افرسب . [ اِ رَ ] (اِ) تیر.(ناظم الاطباء). شه تیر. (آنندراج ). || چوب بزرگ بام خانه که نام دیگرش شه تیر است . و مخفف آن فرسپ است . (فرهنگ نظام ). شه تیر مکان . (آنندراج ). چوبی باشد که بام خانه را به آن پوشند. (فرهنگ سروری ):
از گرانی اگر شوی بر بام
بام و افرسب جمله خورد کنی .
مخفف آن فرسب :
سر و پاش چون آبنوسی فرسب
چو خم آورد بگذرد از دو اسب .
از گرانی اگر شوی بر بام
بام و افرسب جمله خورد کنی .
؟ (از فرهنگ نظام ).
مخفف آن فرسب :
سر و پاش چون آبنوسی فرسب
چو خم آورد بگذرد از دو اسب .
فردوسی .