ترجمه مقاله

افریدون

لغت‌نامه دهخدا

افریدون . [ اَ ] (اِخ ) همان آفریدون است . (شرفنامه ٔ منیری ). فریدون باشد و او پادشاهی بود و بعضی گویند افریدون نوح (ع ) است و بعضی ذوالقرنین اعظم او را میدانند. (برهان ) (آنندراج ) (از مؤید). ابن الندیم در یک جا او را بنام افریدون بن اثفیان و جای دیگر افریدون بن گاواثفیان میخواند و در جای دیگر از کتاب الوزراء جهشیاری او را افریدون بن گاواثفیان بن افریدون بن اثفیان می نامد. (الفهرست ). آفریدون . فریدن . پسر جمشید و از نژاد طهمورث دیوبند بود. بموجب روایات داستانی وی با کمک کاوه ٔ آهنگر و دیگر افراد ملت که از ستمگری ضحاک بتنگ آمده بودند، به ضحاک حمله برد و او را بکشت و بر تخت پادشاهی نشست . او را سه پسر بود بنامهای سلم و تور و ایرج که ممالک وسیع خود را بین آنان تقسیم کرد. و رجوع به آفریدون و فریدون و نیز رجوع به سبک شناسی ج 2 و شرح احوال رودکی ص 722، 728، 751، 771، 1178 و مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی ص 511 و چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ص 171 و کامل ابن اثیر ج 1 ص 36 و حکمت اشراق ص 197 و 306 و تاریخ افضل ص 53 و التفهیم و فهرست آن و تاریخ سیستان ص 5 و 6 و 15 و مجمل التواریخ و فهرست آن شود :
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا نام نکو بودش برمایونا.

دقیقی .


کمند رستم دستان نه بس باشد رکاب او
چنان چون گرز افریدون نه بس مسمار و مرزاقش .

منوچهری .


سده جشن ملوک نامدار است
ز افریدون و از جم یادگار است .

منوچهری .


پیشت آدم جان افریدون شفیع
کز شرف کسریش مولا دیده ام .

خاقانی .


دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید
گنج افریدون چه سود اندر دل دانای من .

خاقانی .


ملک بر تخت افریدون نشسته
دل اندر قبله ٔ جمشید بسته .

نظامی .


کجا جمشید و افریدون و ضحاک
همه در خاک رفتند ای خوشا خاک .

نظامی .


کجاست گیوه ٔ گیلی و تاج افریدون
کجاست کاسه ٔ اشبون وراح ریحانی .

نظیری نیشابوری .


- افریدون دولت ؛ فریدون شأن و اقبال :
افریدون دولتی عدو را
در زندان آر و پای بربند.

خاقانی .


ترجمه مقاله