افزون گشتن
لغتنامه دهخدا
افزون گشتن . [ اَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بیش شدن . زیاد گردیدن . فزونی یافتن :
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا.
رجوع به افزون و ترکیبات آن شود.
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا.
مولوی .
رجوع به افزون و ترکیبات آن شود.