ترجمه مقاله

افسانیدن

لغت‌نامه دهخدا

افسانیدن . [ اَ دَ ](مص ) افسانه گفتن . || بالیدن . || دراز کردن . || راست کردن . || رام گردانیدن . مطیع کردن . || سودن . زدودن . (ناظم الاطباء). || گرد و سبوس و جز آن از غله دور کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء).
ترجمه مقاله