ترجمه مقاله

افصاح

لغت‌نامه دهخدا

افصاح . [ اِ ] (ع مص ) برآمدن مرد از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خارج شدن و خلاص مرد از چیزی . (از اقرب الموارد). || بفصاحت سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چیره زبان شدن . (یادداشت مؤلف ). || بی کفک گردیدن شیر یا منقطع شدن فله ٔ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خالص شدن شیر از فله ٔ آن . (آنندراج ). ویژه شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی ). || شیر خالص دار گشتن گوسپند. || پاک و صاف شدن کمیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صافی گردیدن بول . (از اقرب الموارد). || در عید فصح حاضر آمدن نصاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در عید فصح شدن یهود و نصاری و عید گرفتن آن را. (از اقرب الموارد). || روشن گردیدن بامداد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روشن گردیدن صبح . (آنندراج ). پدید آمدن صبح و آشکار شدن روشنی آن . (از اقرب الموارد). پدید آمدن صبح . (تاج المصادر بیهقی ). || نیکو بیان کردن مرد سخن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشکارا بیان کردن سخن و مراد خود را. (از اقرب الموارد). تازی زبان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || پیدا و آشکار شدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واضح گردیدن امری . (ازاقرب الموارد). || صافی شدن بانگ اسب . || خالص شدن آواز شتر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله