افغان برآوردن
لغتنامه دهخدا
افغان برآوردن . [ اَ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) ناله کردن . زاری کردن . فغان سردادن :
کزان پیش کافغان برآرد خروس
برآید زلشکرگه آواز کوس .
برآورد افغان که سلطان بمرد
جهان مانده نام پسندیده برد.
رجوع به افغان شود.
کزان پیش کافغان برآرد خروس
برآید زلشکرگه آواز کوس .
نظامی .
برآورد افغان که سلطان بمرد
جهان مانده نام پسندیده برد.
سعدی .
رجوع به افغان شود.