ترجمه مقاله

افژنگ

لغت‌نامه دهخدا

افژنگ . [ اَ ژَ ] (اِ) چون زیبائی بود همچو اورنگ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
فر و افژنگ بتو گیرد دین
منبر از خطبه ٔ تو آراید.

دقیقی .


ترجمه مقاله