ترجمه مقاله

افک

لغت‌نامه دهخدا

افک . [ اَ ف َک ک ] (ع ص ، اِ) کسی که پیوند کتف او از ضعف و سستی منفرج شده باشد. (ناظم الاطباء). مرد گشاد پیوند کتف از ضعف و سستی . (منتهی الارب ). آنک دوشش از جای بیامده بود از سستی . (تاج المصادر بیهقی ). || زنخ یا بن سربینی یا فراهم آمدنگاه هر دو زنخ . (منتهی الارب ). زنخ . فک . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله