ترجمه مقاله

افک

لغت‌نامه دهخدا

افک . [ اِ ] (ع مص ) اَفْک . اَفَک . اُفوک . دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ). دروغ گفتن . دروغ بستن . (آنندراج ). || گردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). برگردانیدن کسی را از چیزی ، یا برگردانیدن رأی او را. (ناظم الاطباء). || گردانیدن کسی را بر اینکه دروغ گوید. || محروم گردانیدن کسی را از مقصودش .(ناظم الاطباء). || (اِ) دروغ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کذب ، افکة، افیکة. (اقرب الموارد). دروغ و بهتان . (غیاث اللغات ). تهمت . افت . افترا. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به تفسیر ابوالفتوح ج 5 سوره ٔ نور و نفایس الفنون کتاب علم تصوف شود.
- خبر افک ؛ خبر دروغ . و مراد آن تهمتی است که منافقان بعایشه بنت ابی بکر بستند و روح الامین رسول (ص ) را بکذب بودن آن آگاه کرد و این آیات نازل گردید: ان الذین جاؤا بالافک عصبة منکم لاتحسبوه شراً لکم بل هو خیر لکم لکل امری ٔ منهم ما اکتسب من الاثم و الذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم . لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بانفسهم خیراً و قالوا هذا افک مبین . لولا جاؤا علیه باربعة شهداء فاذ لم یأتوا بالشهداء فاولئک عنداﷲ هم الکاذبون . (قرآن 11/24-13).
ترجمه مقاله