ترجمه مقاله

اقالت

لغت‌نامه دهخدا

اقالت . [ اِ ل َ ] (ع مص ) برانداختن بیع. (ناظم الاطباء).فسخ کردن . اقالة. مأخوذ از قیل ، فسخ بیع نمودن و برانداختن بیع. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
ما را دگر معامله با هیچکس نماند
بیعی که بی حضور تو کردیم اقالت است .

سعدی .


|| گذاشتن گناه و دور کردن لغزش را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : عثرت سخن را اقالت نیست . (مقامات حمیدی ). رکن الدین واسطه شد تا جرایم آن قوم را به اقالت مقابل فرمود. (جهانگشای جوینی ). رجوع به اقالة شود.
ترجمه مقاله