ترجمه مقاله

اقامة

لغت‌نامه دهخدا

اقامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) آرام کردن در جایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقام بالمکان اقامة؛ آرام کرد در آن جای . (منتهی الارب ). مقام کردن . مقیم شدن . ماندن در جای . (غیاث اللغات ). || دوام ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته برپای داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقیمون الصلوة؛ ای یواظبون علیها. (منتهی الارب ).
- اقامه ٔ حدود کردن ؛ حدود را بپاداشتن . (ناظم الاطباء).
|| برخیزانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اقام فلاناً، و این ضد اجلسه است . (منتهی الارب ). || راست کردن کجی چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح نجوم و هیأت ) عبارتست از متوقف بودن ستاره در جایی از فلک البروج بدون جنبش و حرکت بطوری که یک ستاره چند روز در موضع واحدی از فلک البروج متوقف گردد و استقامت حرکت ستاره است بسوی توالی . و در کفایةالتعلیم آمده که چون کوکب به آخر رجعت یا استقامت رسد در حد اقامت افتد و حد اقامت را رباط کواکب خوانند. وقفه ٔ کواکب باشد بچشم بیننده پیش از رجوع و پیش از استقامت . (مفاتیح العلوم ). برای تفصیل این مطلب رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و شروح ملخص و تصنیفات عبدالعلی بیرجندی شود. || (اصطلاح فقه ) اعلام آغاز کردن نماز است که اقامه در اصل مصدر است که اذان دوم را شرعاً به آن نام نامیده اند. الفاظ اقامه همان الفاظ اذان است جز آنکه دو تکبیر بجای چهار تکبیر گویند و دو بار «قد قامت الصلوة» پس از «حی علی الفلاح » گفته شود و لااله الااﷲ را یکبار گویند. رجوع به ذخیرةالعباد آیت اﷲ فیض شود. || قیام نمودن . || قائم کردن . (غیاث اللغات ).
ترجمه مقاله