ترجمه مقاله

اقناء

لغت‌نامه دهخدا

اقناء. [ اِ ] (ع مص ) بر قتل انگیختن کسی راو کشتن . || تباه و فاسد گردانیدن پوست را. || قادر و توانا گردانیدن کسی را. || لازم گرفتن چیزی را. || بازایستادن باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ذخیره نهادن و خشنود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سرمایه دادن و خشنود کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دست دادن شکار و قادر و توانا گردانیدن آن بر خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دادن چیزی را که بوی تسکین یابد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله