ترجمه مقاله

الغاف

لغت‌نامه دهخدا

الغاف . [ اِ ] (ع مص ) به زبان خون لیسیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بمعنی العاف بعین مهمله . (اقرب الموارد). رجوع به العاف شود. || آماده شدن شیر بگرفتن سر کسی . (منتهی الارب ). العاف (بعین مهمله ). (اقرب الموارد). رجوع به العاف شود. || الغاف مرد یا شیر؛ باربار نگریستن آن . تیز نگاه کردن . (از اقرب الموارد). || شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بدمعاملگی کردن و ستم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || لقمه فروخورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لقمه ساختن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || لغیف دزدان گردیدن ، و لغیف آنکه هم طعام دزدان باشد و جامه ٔ ایشان را نگه دارد و با ایشان دزدی نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله