ترجمه مقاله

الفاج

لغت‌نامه دهخدا

الفاج . [ اِ ] (ع مص ) مفلس شدن و بی چیز گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || مفلس کردن . (مصادر زوزنی ). مضطرب کردن کسی را . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). پناهنده کردن و نیازمند ساختن کسی را. (از اقرب الموارد). || زمین نشینی بجهت غم و اندوه یا نیازمندی . مسکنت . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله