ترجمه مقاله

الماظ

لغت‌نامه دهخدا

الماظ. [ اِ] (ع مص ) آب بر لب کسی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسانیدن آب بر لبان کسی . (از اقرب الموارد). || پرخشم نمودن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پرخشم کردن کسی را نسبت بدیگری . (از اقرب الموارد). || تصفیق ِ زن بافته ٔ خود را، و تصفیق بادوام و سنگین کردن لباس و مانند آن است . (از اقرب الموارد). صاحب منتهی الارب گوید: الماظ؛ پرورش نمودن ،یقال : المظی نسجک ؛ ای صفّقی - انتهی . || نیزه زدن ضعیف و سبک . (ازاقرب الموارد). || داخل کردن شتر دم خود را میان دو پای خود. (از اقرب الموارد). || استوار کردن و بستن زه کمان . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله