ترجمه مقاله

الماع

لغت‌نامه دهخدا

الماع . [ اِ ] (ع مص ) ربودن . (تاج المصادر بیهقی ). ربودن چیزی را. (منتهی الارب ). ربودن چیزی و دزدیدن و بردن آن . (از اقرب الموارد). || آبستنی آشکار کردن و پستان کردن مادیان و ماده خر و ماده شتر و ماده اسپ و سرهای پستان سیاه شدن آبستن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). درخشیدن پستانهای مادیان و... بسبب بارداری و سیاه شدن سر پستانها. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || دنب برداشتن گوسپند تا آبستنی و بارداری وی دریافته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند کردن گوسفند دنب خود را تا حاملگی او معلوم شود، و صفت آن مُلمِع و ملمعة است . (از اقرب الموارد). || جنبیدن بچه در شکم ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || لمعه برآوردن زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین با سپید گندمه شدن . (تاج المصادر بیهقی ).لمعه داشتن زمین یا پرگیاه شدن آن ، و لُمعه پاره ٔ گیاه خشک میان گیاه تر است ، و صاحب لسان گوید: الماع اینست که گیاه سال گذشته بگیاه تازه درآمیزد. (از اقرب الموارد). || به لباس اشاره کردن بکسی .المع الیه بثوبه ؛ اشاره به الیه . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله