ترجمه مقاله

امراغ

لغت‌نامه دهخدا

امراغ . [ اِ ] (ع مص ) روان شدن آب دهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریختن آب دهن .(آنندراج ). فرودویدن آب دهن . (تاج المصادر بیهقی ). || ناصواب بسیار گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار ناصواب گفتن . (آنندراج ). بسیار سخن ناصواب گفتن . (از اقرب الموارد). بیهوده گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || سست و نرم گردانیدن خمیر را و تنک کردن آنرا از بسیاری آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسیار کردن آب خمیر و رقیق کردن آن . (از اقرب الموارد). امراخ . || آلوده کردن عرض کسی . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله