ترجمه مقاله

امصاع

لغت‌نامه دهخدا

امصاع . [ اِ ] (ع مص ) اقرار کردن حق کسی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بحق کسی اقرار کردن . (از اقرب الموارد). || افکندن مادر بچه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || پیخال (فضله ٔ مرغ ) انداختن مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ذرقه (فضله ٔ مرغ ) انداختن پرنده . (از اقرب الموارد). || بار آوردن درخت عوسج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) . || خداوند شتران شیر برگشته شدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خداوند اشتران بی شیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله