ترجمه مقاله

امضی

لغت‌نامه دهخدا

امضی . [ اَ ضا ] (ع ن تف ) نافذتر و تیزتر و دقیق تر. (ناظم الاطباء). برنده تر. گذرنده تر : اسرع افضل السیوف ما کان امضی و انفذ. (طهارة الاعراق از یادداشت مؤلف ). ثم ولی المنذر... و کان اشد الناس شکیمة و امضاهم عزیمة. (عقدالفرید، جزء5 ص 258).
- امثال :
امضی من الاجل .
امضی من الدراهم .
امضی من الریح .
امضی من السیف . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله