ترجمه مقاله

امعار

لغت‌نامه دهخدا

امعار. [ اِ ] (ع مص ) درویش و نیازمند شدن و سپری گردیدن توشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیازمند و بی توشه گردیدن و از آن است : یالعکل اکبراً و امعارا.(از اقرب الموارد). درویش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || کم گردیدن موی و پر و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بی گیاه یا کم گیاه گشتن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برکشیدن از کسی مال او را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برکشیدن مال کسی را و نیازمند کردن او را. (از اقرب الموارد). || چریدن ستور همه ٔ گیاه چراگاه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بقحطی رسیدن قوم . (از اقرب الموارد). || افتادن قوم در زمین بی گیاه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله