ترجمه مقاله

املوک

لغت‌نامه دهخدا

املوک . [ اُ ] (ع اِ) اسم جمع به معنی ملوک . (از اقرب الموارد). پادشاهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِخ ) قومی از عرب و گویند آنان پادشاهان حمیرند. (از اقرب الموارد). گروهی از عرب یا پادشاهان حمیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ،مالک . (ناظم الاطباء). || جانور کوچکی شبیه به عظاءة که در شن پیدا شود. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله