ترجمه مقاله

امیدمند

لغت‌نامه دهخدا

امیدمند. [ اُ می م َ ] (ص مرکب ) آرزومند. امیدوار: داعی مال بگیل و دیلم داد و بوعده های بسیار امیدمند گردانید قومی انبوه بر او جمع شدند. (تاریخ طبرستان ).
ترجمه مقاله