ترجمه مقاله

امیرآب

لغت‌نامه دهخدا

امیرآب . [ اَ ] (اِ مرکب ) میرآب . (از آنندراج ). آنکه کار تقسیم آبهای ناحیتی باو محول است : گفت (یعقوب لیث )بمظالم بودی ، گفتا بودم ، گفت هیچکس از امیرآب گله کرد، گفت نه . (تاریخ سیستان ). و رجوع به میرآب شود.
ترجمه مقاله