ترجمه مقاله

امیرانشاه

لغت‌نامه دهخدا

امیرانشاه . [ اَ ] (اِخ ) پسر امیرتیمور گورکانی ، و از طرف پدر یازده سال حاکم آذربایجان بود. نسبت به کمال خجندی توجه و علاقه داشته است . گویند بر اثر سقوط از اسب حالت جنون پیدا کرد و در همین حالت جنون بود که دستور داد استخوانهای خواجه رشیدالدین فضل اﷲ را از مسجدی که در ربع رشیدی تبریز بود بیرون آوردند و در قبرستان یهودیان بخاک سپردند. (ازتاریخ مغول ) (از فهرست مدرسه ٔ سپهسالار ج 2 ص 664).
ترجمه مقاله