ترجمه مقاله

امیم

لغت‌نامه دهخدا

امیم . [ اَ ] (ع ص ) نیکوقد. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). خوش قدوقامت . (یادداشت مؤلف ). || آنکه دماغ او را ضربی رسیده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه سرش مجروح باشد وشکستگی سر به ام الرأس رسیده باشد. (از آنندراج ). ج ، امائم . || قصدکرده شده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله