انباج
لغتنامه دهخدا
انباج . [ اِم ْ ] (ع مص ) سخن آمیخته و ناپیدا گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تخلیط در کلام . (از اقرب الموارد). || بر پشته نشستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بر نباج (پشته ) نشستن . (از اقرب الموارد).