ترجمه مقاله

انباذقلس

لغت‌نامه دهخدا

انباذقلس . [ اَم ْ ذُ ل ُ ] (اِخ ) از فلاسفه ٔ یونان قدیم است که در سده ٔ پنجم ق .م . می زیسته است . وی عالم را ترکیبی از عناصر چهارگانه ٔ آب و باد و خاک و آتش می دانست و جمع و تفریق عناصر را که مایه ٔ کون و فساد عالم است نتیجه ٔ مهرو کین می خواند و اعتقاد داشت که این دو مؤثر بنوبه ٔ خود غالب و مغلوب می شوند. هرگاه مهر غلبه دارد جمعیت بر پریشانی فائق است و چون کین چیره می شود تفرقه شدت می یابد، و دوره ای که ما در آن هستیم دوره ٔ غلبه ٔکین و پریشانی است و دنیا و زندگانی آن زندان روح وکیفر گناهان اوست . انباذقلس داعیه های بزرگ در سر داشته و خود را سزاوار پرستش مردم می دانسته است و گفته اند برای حفظ حیثیات روحانی خود از پادشاهی که برای او میسر بود گذشته و جاه و منزلتی بالاتر از آن در انظار حاصل نموده است . (از سیر حکمت در اروپا ص 7). او اول کس است که صفات و ذات خدای را یکی و او را واحد بالحقیقة و دور از تکثر گفت . طائفه ای از باطنیه عقاید خود را به انباذقلس می پیوندند و گمان می کنند که گفته های وی دارای رموزیست که همه کس را بر حل آن دسترس نیست ، و از آن جمله است محمدبن عبداﷲ مرة جبلی قرطبی . (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی از یادداشت مؤلف ). و رجوع به تاریخ الحکمای قفطی و حکمت اشراق شود.
ترجمه مقاله