انبون
لغتنامه دهخدا
انبون . [ اَم ْ ] (ص ) فراخ . واسع. (شعوری ج 1 ورق 123 الف ). عریض و وسیع و پهن و فراخ . (ناظم الاطباء) :
شمار روز عمر افزون بادا
فضای جاه و مال انبون بادا.
شمار روز عمر افزون بادا
فضای جاه و مال انبون بادا.
میرنظمی (از شعوری ج 1 ورق 123 الف ).