ترجمه مقاله

انتبال

لغت‌نامه دهخدا

انتبال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مردن . || کشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بیکبار شتاب برداشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || انتبال خطب ؛ بزرگ شدن آن . (از اقرب الموارد). || انتبل له ؛ متوجه شد و او را احساس کرد و برای او آماده شد، و همچنین گویند «ما انتبل نباله و نبالته و نبله و نبلته ». (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله