انتشاشلغتنامه دهخداانتشاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دراز گردیدن : انتشّت الشجرة انتشاشاً، و قول ابن عباد تصحیف ، صوابه : أنتشت کأکرمت . (از منتهی الارب ).