انجالانیدنلغتنامه دهخداانجالانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) پر کردن و انباشتن . || سیر کردن . || خودداری کردن در تندی و از سورت انداختن و ضبط کردن از گستاخی . || خسته و مانده شدن . || پند دادن . || تاب دادن و پیچیدن . (ناظم الاطباء).