ترجمه مقاله

انجختن

لغت‌نامه دهخدا

انجختن . [ اَ ج ُ ت َ ] (مص ) برجستن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || طمع داشتن . (آنندراج ). خواهش کردن و توقع کردن . || چین دار بودن و یا چین دار شدن ابرو و شکم . (ناظم الاطباء). شکن بر شکن بر شکم و ابرو بودن . (آنندراج ). || ترش رو شدن . انجوختن . (از شعوری ج 1 ورق 123 الف ).
ترجمه مقاله