ترجمه مقاله

اندرانداختن

لغت‌نامه دهخدا

اندرانداختن . [ اَ دَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) فروانداختن . به پایین پرت کردن . به زیر انداختن : اگرهمچنان پیل نر به ما رسیدی ناچار پیل ما را بزدی و بزرگ خللی بودی ... از اتفاق نیک درین برگشتن بر جانب چپ آمد کرانه ٔ صحرا یکی بغل جویی و آب تنگ در او و پیلبان جلد بود و آزموده پیل را آنجا اندرانداخت و آسیب وی ... برگردانید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 459).
چو گلرخ دید در شاپور بشناخت
سبک خود را ز گلگون اندرانداخت .

نظامی .


و رجوع به انداختن شود.
ترجمه مقاله