ترجمه مقاله

اندربای

لغت‌نامه دهخدا

اندربای . [ اَ دَ ] (ص مرکب ) آویخته و معلق . (انجمن آرا)(آنندراج ). نگون و سرازیر و آویخته . (برهان قاطع). آویخته . معلق . سرنگون . سرازیر. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). اندروای . و رجوع به اندروای شود.
ترجمه مقاله