اندروایی
لغتنامه دهخدا
اندروایی . [ اَ دَ ] (حامص مرکب ) سرگشتگی و حیرانی . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بی حواسی . (ناظم الاطباء) :
ز اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جود او براتی .
|| آرزومندی و حاجت . (فرهنگ سروری ). آرزومندی و نیازمندی . (مؤید الفضلاء). حاجتمندی . || سرنگونی . (برهان قاطع). سر فروافکندگی و واژگونی . (ناظم الاطباء). نگون آویختگی . (فرهنگ سروری ). سرنگونی . || (اِ مرکب ) آرزو. (برهان قاطع). آرزو و خواهش و میل . (ناظم الاطباء).
ز اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جود او براتی .
شاکر بخاری .
|| آرزومندی و حاجت . (فرهنگ سروری ). آرزومندی و نیازمندی . (مؤید الفضلاء). حاجتمندی . || سرنگونی . (برهان قاطع). سر فروافکندگی و واژگونی . (ناظم الاطباء). نگون آویختگی . (فرهنگ سروری ). سرنگونی . || (اِ مرکب ) آرزو. (برهان قاطع). آرزو و خواهش و میل . (ناظم الاطباء).