ترجمه مقاله

اندروس

لغت‌نامه دهخدا

اندروس . [ اَ دَ ] (اِخ ) نام مردی بود و او مطلوبی داشت «هارو» [ یا بهارو ] نام ، که در دریا در جزیره ای منزل داشت و هرشب در آن جزیره آتش می افروخت تا اندروس بفروغ آتش شناکنان بدانجا می آمد و به پیش هارو میرفت . اتفاقاً شبی بادی وزیدن گرفت و آتش را بکشت و اندروس در دریا غرق گردید. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (از فرهنگ سروری ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). درقصه ٔ وامق و عذاری عنصری بدو تمثل شده :
نه من کمتر از اندروسم بمهر
نه باشد بهار و چو عذرا بچهر .

(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 202).


و رجوع به هارو شود.
ترجمه مقاله