ترجمه مقاله

اندیش

لغت‌نامه دهخدا

اندیش .[ اَ ] (نف مرخم ) در ترکیب بجای اندیشنده نشیند. (از یادداشت مؤلف ). پندارنده و اندیشه کننده و نگرنده و تفکرکننده و تأمل کننده و همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد مانند خیراندیش ... (ناظم الاطباء). فکرکننده به معنی فاعل و این اکثربترکیب می آید چنانکه پس اندیش ... (آنندراج ). آخراندیش ، بداندیش ، چاره اندیش ، خیال اندیش ، خیراندیش ، دوراندیش ، دولت اندیش ، زیرک اندیش ، ستم اندیش ، شراندیش ، صلاح اندیش ، عاقبت اندیش ، عدداندیش ، کج اندیش ، کم اندیش ، کوته اندیش ، مآل اندیش ، محال اندیش ، مصلحت اندیش ، نکواندیش ، نکونامی اندیش ، نیک اندیش ، وفااندیش . (یادداشت های مؤلف ). || (اِمص ) اندیشیدن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله