ترجمه مقاله

انساب

لغت‌نامه دهخدا

انساب . [اَ ] (ع اِ) ج ِ نَسَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار). نسبها و نژادها. (غیاث اللغات ). پشتها. (از یادداشتهای لغت نامه ) :
چون از آن روز برنیندیشی
که بریده شود در اوانساب .

ناصرخسرو.


هست بنده نبیره ٔ آدم
در همه چیز اثر کند انساب .

مسعودسعد.


برحسب اقتضای وقت از اقربا و انساب و امرا لشکرها می فرستاد. (جهانگشای جوینی ).
تو ممیز بعقل و ادارکی
تو مکرم بجاء و انسابی .

سعدی .


و رجوع به نسب شود.
- علم الانساب ؛ دانشی است که از نسبهای مردم و قاعده های کلی و جزئی آن سخن میدارد و غرض از آن احتراز از خطا در تعیین نسب اشخاص است . نخستین کسی که در این علم فتح باب کرد هشام بن محمدبن سائب کلبی درگذشته به سال 204 هَ .ق . بود وی در این موضوع پنج کتاب تصنیف کرد. (از کشف الظنون ).
ترجمه مقاله