ترجمه مقاله

انسحال

لغت‌نامه دهخدا

انسحال . [ اِ س ِ ] (ع مص ) تراشیده و سونش شدن و تابان گردیدن درم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوده و تابان گردیدن درم . (آنندراج ). تابان شدن درهم . (از اقرب الموارد). || روان گردانیدن سخن را. || پوست باز شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله