ترجمه مقاله

انسدار

لغت‌نامه دهخدا

انسدار. [ اِ س ِ ] (ع مص ) فروهشته شدن موی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروهشته داشتن موی . (آنندراج ). فرخالی موی . استرسال . (یادداشت مؤلف ). || شتافتن و نرم دویدن و فرودآمدن و پیوسته رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتافتن . سرازیر شدن . و پیوسته رفتن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله