ترجمه مقاله

انفساخ

لغت‌نامه دهخدا

انفساخ . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) برانداخته شدن آهنگ و بیع و نکاح و جز آن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکسته شدن بیع و عزم و زواج . (از اقرب الموارد): انفساخ بیع؛ باطل شدن آن . || تباه شدن عقد یا ازهم بشدن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از مصادر زوزنی ). گسیختن . ازهم گسیختن : انفساخ جیفه ؛ متلاشی شدن مردار. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله